کتاب سیر عشق یکی از کتاب هایی است که برایم بسیار خواندنی بود. ما معمولا قصه های زیادی از شروع های طوفانی یک داستان عاشقانه شنیده ایم، اما روایت های کمی درباره سال های بعد از آن به گوشمان خورده است.

کمتر کتابی را دیده ام که بتواند واقعیت های زندگی که در نظر خیلی از افراد اهمیت چندانی ندارد را مثل کتاب سیر عشق به تصویر بکشد.

یکی از فصل های این کتاب که آن را خیلی دوست داشتم فصل “مسائل احمقانه” بود. مسائلی که ما هر روز بارها و بارها در زندگی خودمان با آن مواجه می شویم، اما آن ها را نادیده می گیریم.

آلن دوباتن در کتاب سیر عشق سعی می کند با روایت داستان ربیع و کریستین  پرده هایی از یک زندگی واقعی را برای ما به نمایش بگذارد، تا با یک روایت داستانی مفاهیمی را در باب زندگی برایمان به تصویر می کشد.

چیزهایی که نه عجیبند نه دور از واقعیت، هر کدام از ما بارها و بارها شاهد آن ها  در زندگی شخصی خود یا دیگران بوده ایم.

اما گذاشتن همه ی این تصاویر کنار یکدیگر و تحلیل های روانشناختی و فلسفی  دو باتن در میانه های داستان به ما در شکل گیری یک پازل ذهنی از یک زندگی واقعی کمک بسیاری می کند.

در پایین، قسمت هایی از این فصل که توسط قلم روان خانم زهرا باختری ترجمه شده است را آورده ام.

و همان طور که خود دوباتن در وصف کتاب های مهم می گوید : “کتاب های مهم باید آن هایی باشند که باعث شوند که در کمال آرامش و رضایت خاطر، متحیر شویم از این که چگونه ممکن است نویسنده این قدر خوب درباره زندگی ما بداند“.

من هم از این که دو باتن این قدر خوب واقعیت های یک زندگی عادی را به تصویر کشیده بود متحیر شدم. او واقعا در بیان فلسفه به زبان ساده مهارت ویژه ای دارد.

 

بریده هایی از کتاب سیر عشق

“ما در بیشتر موقعیت های مهم زندگی مان با مسائل پیچیده کنار می آییم و در نتیجه، شرایط را برای از بین بردن پیچیدگی ها و رفع صبورانه آن ها مهیا می کنیم، از جمله در تجارت خارجی، مهاجرت، تومورشناسی و … .

اما وقتی نوبت به زندگی خانوادگی می رسد، تصور ویرانگری از آسایش در سر می پرورانیم که در عوض باعث می شود از گفت و گوی طولانی به شدت بیزار شویم.

به علاوه از نظرمان خیلی غیر عادی است که نشستی دورروزه برای مدیریت حمام و دستشویی تعیین کنیم و مسلما بیهوده است که مشاوری حرفه ای استخدام کنیم تا به ما کمک کند زمان مناسب برای بیرون رفتن از خانه برای صرف شام را مشخص کنیم. “

“در حضور کسانی که مسائل ما را ناچیز و بی اهمیت فرض می کنند، کشمکش هایی که ما را به ستوه می آورند جذابیت خود را از دست می دهند. ممکن است مستاصل شویم و همزمان آن قدر راجع به بزرگی ناکامی هایمان دچار تردید شویم که نتوانیم در کمال آرامش و اطمینان آن ها را برای مخاطبان بی قرار و بدبین خود خلاصه کنیم.”

“در حقیقت مشاجره های موجود در زندگی ربیع و کریستین به ندرت بر سر “هیچ و پوچ” هستند. مسائل کوچک در واقع مسائل بزرگی هستند که آن چنان که باید به آن ها توجه نشده است . بحث های هر روزه آن ها ریسمان های سستی  هستند که به تصادهای بنیادی شخصیتشان متصل اند. “

 

“زندگی بدون گفت و گوی صبورانه تلخ می شود: عصبانیتی که کسی یادش نیست از کجا نشئت گرفته است. صرفا هر دو طرف امیدورند  مشکلات که برای هر دویشان ملال آورند، فقط  از بین بروند. “

 

“خوشبختانه، هنر پاسخ هایی به ما می دهد که بقیه نمی دهند. این شاید یکی از مشخصه های اصلی ادبیات باشد: چیزی را به ما می گوید که جامعه به طور کلی آن قدر محتاط است که سراغش نمی رود.

کتاب های مهم باید آن هایی باشند که باعث شوند که در کمال آرامش و رضایت خاطر، متحیر شویم از این که چگونه ممکن است نویسنده این قدر خوب درباره زندگی ما بداند.”