شاید خیلی حس بدی بهم دست میده که میرم داروخونه تا داروی ADHD که برام دکتر نوشته رو بگیرم، و ازم کارت شناسایی میخوان، چون جز داروهای کنترل شده توسط دولت هست و دارویی هست که خیلی ها به طور غیرمجاز مصرف می کنند و به خاطر همه سو استفاده ها، من باید وقتی دارو رو میگیرم، کارت شناساییم رو نشون بدم و یک مدلی که انگار دارم یک چیز عجیب غریب مصرف می کنم.
بعد هیچ کس جز خود اون داروساز نمی تونه این رو تو سیستم وارد کنه، و کلا این حس رو به من میدن که معتادی هستم که داره یواشکی، یک دارویی که خوب هم نیست، اما دیگه حالا مجبوره رو میگیره.
یا مثلا وقتی با دوستم رفتم داروخونه و از بس این پروتکل طول کشید، ازم پرسید مگر چه دارویی هست، گفتم داروی ADHD و بعد با یک نیشخند بهم گفت یعنی دارو میخوری که بشینی درس بخونی؟! ( حالا جالبه که این آدم خودش ADHD داره و میدونه دقیقا چی توی سر کسی که ADHD داره میگذره، اما خب اعتقادی به این برچسب نداره و میگه همین مدلی که هستم خوبه که خب به انتخاب شخصیص احترام میگذارم اما قضاوتش اذیتم می کنه. )
اما کنار همه این حس ها، حس خوبم هست و گرفتن دارو به آدم یک احساس متناقض میده. از یک سمت دلت نمیخواد برای داشتن عملکرد عادی و معمول وابسته به یک دارو باشی. از اون ور وقتی که دارو رو میگیری، می بینی که چقدر جهان میتونه متفاوت باشه.
پس دیدم شاید بد نیست از خوبی هاشم بنویسم، چون همین جا هم کلی stigma ( نمی دونم معادل خوب فارسیش چیه! تو دیکشنری نوشته خفت! ) در مورد مصرف دارویی هایی که به سلامت روان مربوط میشه وجود داره، چه برسه به فرهنگ ما.
خیلی جالبه که وقتی ما میدونیم کسی دیابت داره، خیلی برامون عادیه که این فرد باید داروی دیابت بگیره، تازه وقت هایی که دارو نایاب میشه، هزار تا کمپین هم راه میندازیم، اما باور کردن این که شاید ذهن یک نفر به دارو نیاز داشته باشه تا مواد شیمیایی مغزش متعادل بشه برامون سخته. و اون آدم رو بی اراده، لوس، سوسول، و خیلی چیزهای دیگه میدونیم.
من خودم جز آدم هایی هستم که خیلی خوشحال میشم که استراتژی هایی یاد بگیرم که دیگه نیازی به دارو نداشته باشم و کلا از بچگی حتی با داروی سرماخوردگی هم مشکل داشتم چه برسه به این که هر روز صبح از جام بلند شم و بدونم برای این که بهتر کار کنم، بهتره دارو مصرف کنم.
اما با توجه به شرایط کنونی و تجربه ای که از مصرف داروی ADHD دارم، وقتی می بینم که آدم ها نسبت به این اتفاق چقدر برخورد عجیبی دارند، حتی کسایی که خودشون این درد رو می کشند و ته دلشون عمیقا دوست ندارند که وابسته به دارو باشند، دیدم خوبه که آدم ها بیان از تاثیراتش هم بگن. بگن که چرا واقعا داروی ADHD چیز بدی نیست و برای خیلی ها میتونه مفید باشه ( بازم به همه توصیه نمی کنم، هر روشی شاید برای همه کار نکنه، و آدم هایی که ADHD دارند خیلی با هم متفاوتند و البته که هزار جور دارو هم داریم و اثر هر کدوم متفاوته. )
بعد از اولین بار تجربه دارو، دکترم ازم پرسید مهم ترین تاثیری که دارو تو زندگیت داشت چی بود؟
و این جواب خلاصه من بود، خیلی ساده تر از قبل تونستم، آدم ها، کارها، گروه ها، اطلاعات اضافه و خیلی از چیزهایی رو که برای من مفید نبود، از زندگیم حذف کنم.
من نمی گم توانایی من در حذف کردن چیزهایی که دیگه به دردم نمیخوره فقط اثر دارو هست، اما دارو برای من یک سبک زندگی جدید آورد، من به خاطرش صبحا زودتر بیدار میشم، چون اگر دیرتر بخورم، خواب شبم بهم میریزه.
بعد از بیدار شدن ورزش کوتاه و مدیتیشن می کنم و بعد کارم رو شروع می کنم، همون تنظیم شدن خواب، یک عمر آرزوی من بود و الان هم نمی گم که دیگه همه چی خوب شده، اما این اتفاق داره سبب می شه که به زندگیم روتین بده، و خب از اون سمت هم می بینم که دیگه چقدر نویزهای اطراف، اتفاقات کم اهمیت ، حرف های آدم ها و غیره کمتر آزارم میده، این نشون میده که دارو داره بهم کمک می کنه.
و اگر یک دارو این همه اثر مثبت داره، چرا که نه؟ چرا خودم رو زجر بدم که من باید با نیروی اراده بر همه ناملایمات زندگیم غلبه کنم. و چقدر آدم ضعیفی هستم که به یک دارو برای زندگیم وابسته شدم.
وقتی در شرایطی هستم که میدونم بیشتر از همیشه به این نیاز دارم که حواسم جمع باشه و باید کارم رو به پایان برسونم و دارو کمک می کنه، دلیلی نداره برای این که این همه حرف و حدیث راجب داروهای این مدلی هست، یا به خاطر حرف و قضاوت بقیه، بی خیالش بشم.
دکترم ازم پرسید، حتما هم آرزو کردی که کاش ده سال پیش فهمیده بودم؟
این جا گفتم نه! یعنی گفتم نمی دونم، شاید اگر من ده سال پیش راحت تر فهمیده بودم ماجرا چیه و مسیر درمان رو شروع کرده بودم، و این همه تو این مسیر سختی و رنج نکشیده بودم، هیچ وقت انگیزه نداشتم که حالا به آدم هایی شبیه خودم کمک کنم تا زودتر راه و مسیرشون رو پیدا کنند. و فکر می کردم همه به همین سادگی درمان رو پیدا می کنند.
اما حالا که بعد از این همه اتقاق مختلف که اندازه یک کتاب شده دیگه، به این جا رسیدم، پای این قولم وایسادم که به آدم هایی که شبیه من هستند تا جایی که در توانم هست کمک کنم تا راه و مسیرشون رو با وجود همه سختی هایی که میدونم توی سیستم درمانی و تشخیصی وجود داره، پیدا کنند.
با سلام،
اطلاعات مفیدی می نویسید. خیلی دوست دارم بیشتر از وبلاگ شما بخونم.
من سال قبل تست ERP انجام دادم. در مورد اسم خیلی مطمئن نیستم. شاید هم اسم چیز دیگری بود.
در هر صورت به گفتۀ پزشک ، گفت که زمان واکنش به محیط ، خیلی سریع تر از نرمال است و مثلاً اگر همه یک دهم ثانیه واکنش سریع نشان می دهند من Reaction time حدود شش برابر بالاتر از معمول است و گفت این خودش می تونه علامت ADHD و یا فیبرومیالژیا باشه و قرص های زیادی تجویز کرد اما به این علت که تاثیر زیادی روی من می گذاشت و تا حدودی از مصرف مداوم دارو راحت نیستم ادامه ندادم.
آیا در مورد زمان واکنش افراد و ارتباط آن با ADHD مطلبی جایی شنیده اید؟
ضمناً پرحرفی هم می تواند به ADHD ارتباط داشته باشد؟
متشکرم
سلام، یک نگاهی به مقاله ها انداختم. نظرات متناقضی روی این نتیجه گیری وجود داره که ERP میتونه لزوما نشون دهنده ADHD باشه یا نه. مثلا این مقاله میگه دو تا از کامپوننت های ریسپانس ERP که مربوط به توجه اولیه است در ADHD ها بیشتر میشه. یا این یکی که میگه جواب ERP بین کسایی که ADHD داشتند، خیلی متغیره نسبت به گروه نرمال.
و خب نظر شخصیم، ADHD یک طیفه و تشخیصش با تست های EEG به ویژه در بزرگسالان آسون نیست. بیشتر ریسرچ هایی که تا به حال انجام شده یا تعداد شرکت کننده هاش کم بوده، یا به گروه سنی خاصی محدود میشده ( که خب مثلا EEG بچه ها با بزرگسالان فرق داره) و بیشتر به صورت آماری یک سری نتایج براساس correlation بدست اومده که خیلی قابل اتکا نیست یا حداقل هنوز به عنوان روش تشحیصی قطعی استفاده نمیشه و کنارش حتما نظر روانشناس و تاریخچه ای که از بیمار میگیره اهمیت داره.
این که تست چطور انجام بشه خودش خیلی اهمیت داره، چون مثلا بعضی ADHD ها ریسپانسشون به تصویر بیشتر از حد معموله، بعضی به صدا و نمیشه قاعده کلی گفت . ( تنها قاعده کلی که همه جا مشترک هست اینه که کسی که ADHD داره، مدار مغزیش یک سری از اطلاعات سنسوری رو بیش از حد معمول پردازش می کنه)
مثلا کسی که ADHD داره ناخودآگاه ریسپانس خیلی سریعی به سیگنال خطر داره و در یک شرایط غیرمعمول که بقیه نمی تونند مدیریت کنند، کسایی که ADHD دارند، بهتر از بقیه از پس اون شرایط برمیان. ( مثالش extreme اش ارشا اقدسی خدابیامرز هست، این با توانایی ADHD اش بود که میتونست از پس اون همه خطر کردن بربیاد و متفاوت باشه. و جالبه که مثل این ویدئو، همیشه از ترسش و میزان فکرهاش قبل از اجرا میگفت. ) ، این که واکنش ها ADHD نسبت به خطر یا یک trigger جدی متفاوته، درست هست و به خاطر فعال شدن مدارهای متقاوتی در مغزشون هست. ( مثلا ددلاین و ضرب العجل ها به ADHD ها کمک می کنه تا عملکرد بهتری داشته باشند. )
پرحرفی هم میتونه از علائمش باشه.
اما کلا در تشخیص ADHD چک کردن مجموعه کاملی از نشانه های رفتاری لازمه تا روانشناس به این نتیجه برسه که فرد ADHD داره، چون خیلی از علائم ADHD رو آدم های عادی هم دارند و شدت و فرکانس اون علائم و تعدادش هست که میتونه نشانه تشخیصی باشه. و البته که خیلی دیگه از disorder ها ( به ویژه در کسایی که هایپراکتیویتی فیزیکی ندارند هم بی شباهت به ADHD نیست و تفکیکش کار یک روانشناس خبره و با تجربه کافی هست.
جواب کامنت خودش یک پست شد :دی
به نظرم میشه به این داستان به شکل دیگری هم نگاه کرد.
من با دیدی متفاوت تر از شما به دنیا نگاه میکنم. من خارج از دنیای معمولی شما متولد شدهام و توانایی تمرکز من از شما کمتر نیست، متنوعتر است.
با مهر
یاور
سلام، آره قطعا، تو پست های قبلی هم درباره اش نوشتم. تعداد زیادی از کارآفرین ها، هنرمندها، مجری ها ، ورزشکارها و آدم های معروف افرادی هستند که ADHD دارند و به خاطر همین نوع نگاه متفاوت و unique، توی رشته های خودشون سرآمد هستند، و خیلی هاشون چون کاری که انجام میدهند دقیقا متناسب با همین توانایی متفاوتشون هست، نیازی به دارو هم ندارند.
حالا برای بقیه هم شاید بد نباشه این ویدئو رو بگذارم که این آدم ها رو بشناسند.
https://www.youtube.com/watch?v=W0-vxJaA9Z0&ab_channel=ADHDVision
سلام
بلاخره دو هفته پیش، پیش دکتر رفتم.
چون با توجه به توضیحات شما، ADHD دارم.
گفت که هنوز قطعی نمیشه گفت ADHD داری. چون اضطراب میتونه دلایل مختلفی داشته باشه.
فعلا چندتا دارو برای اضطراب و تمرکز داد تا جلسه بعد ببینم چی میشه.
خیلی ممنونم از شما که در این باره تجربیاتتون رو می نویسید.
خواهش می کنم. امیدوارم کمک کننده باشه. وقتایی که شک این مدلی هست، بهترین راهش مشاوره گرفتن از روانشناس هایی هست که حوزه تخصصیشون، تشخیص ADHD در بزرگسالانه که البته تعدادشون میدونم خیلی کمه. و راه بعدی هم آگاه شدن خود فرد به مرور، که میتونه کم کم تشخیص بده ریشه اصلی این اضطراب کجاست. و البته که خود ADHD معمولا با یکی دو تا اتفاق دیگه همراه میشه به ویژه اگر تشخیص در بزرگسالی انجام بشه که عمده ترینش همین anxiety یا اضطرابه.
ممنون از توضیحاتت ،
من در ایران حتی نمیدونستم برای ADHD دارو هم وجود داره.
راستش خیلی مطالعه میکنم و خودم متوجه شدم که این اختلال رو دارم،(اکثر حالات و علایم مثل شما و دیگر دوستان هست) اما یک شک عجیبی هم دارم بین بیماری های انزایتی و افسردگی که میتونه همراه با ADHD باشن یا نباشن ) ( حس میکنم یک جورایی دارم انکارش میکنم تا ثابت کنم من تنبل و خنگم و اهمال کار!)، و گمانه میزنم که اصلا شاید به خاطر مهاجرت مشکلاتش دچار این حالت هام، خلاصه سر در گمم و واقعا نمیدونم الان در تورنتو با زبان نصفه و نیمه و ناقصم و از طرفی شرایطم که دانشجو هستم چطور میتونم آفیشالی به کسی مراجعه کنم و بفهمم آیا واقعا ADHD هست؟ و اگر هست تو چه مرحله ای و چه دارویی لازم دارم؟
سلام پریساجان، اینی که میگی معمولا هست و واقعا تشخیص آسون نیست، به ویژه توی یک کشور دیگه که فرهنگشون هم با ما فرق داره و خب تاریخچه فرد رو گرفتن نیاز به حضور خانواده و غیره هم داره و حتی به خاطر همین فرهنگ، میتونه یک سری علائم اشتباه تشخیص داده بشه.
من چون اطلاعات و شناختی ازت ندارم نمی دونم که چیزی که باهش درگیر هستی ADHD هست یا نه، اما یکی از داستان های ADHD در بزرگسالی همین هست که فرد بالاخره با هوشش و سایر توانایی هاش، خیلی شرایط رو تا اینجا مدیریت کرده ، یعنی از یک چیزایی زده که تا اینجا اومده و خیلی به راحتی و آسونی نبوده تا همین جا، اما از یک جایی به بعد دیگه مدیریت این سیستم با compromise کردن سخت میشه، مثلا با وارد شدن به یک رابطه عاطفی جدی، یک شرایط شغلی سخت، یک اتفاق ناخواسته در زندگی یا همین مهاجرت که خب برای یک فرد عادی هم ساده نیست.
اگر که مدل هایپراکیتو نیستی، به نظرم این تست رو بزن که دکتر هالول طرح کرده https://www.pinkconcussions.com/adhd-quiz، اگر جوابت به تعداد خوبی از این سوال ها بله بود، احتمال ADHD میتونه بالا باشه
و اگر دانشجو هستی، معمولا هر دانشگاهی یک مرکز مشاوره داره، البته این فرآیند دانشگاه به دانشگاه فرق داره، و اولین قدمش مراجعه به اون هاست که بعدش تو رو ریفر میدن به کسی که بهتر بتونه تشخیص بده مثل روانپزشک psychotherapist، برای دارو هم در صورت تشخیص اینجا حتی physician هم میتونه دارو رو بنویسه و بیمه تا حدی کاور می کنه، اما معمولا تشخیص رو باید یک روانپزشک انجام بده و بعد physician طبق اون تشخیص حاضره که برای افراد دارو تجویز کنه.
ممنون مریم جانم!
توصیه هات خیلی برام مفید هست و خواهد بود.
سلام خیلی جالب بود کامنت ت رو خوندم چون دقیقا همین شرایط رو دارم. مهاجرت کردم و اون شک رو هم دارم که ایا من adhd دارم یا ریشه ی اضطراب و افسردگیم از چیز دیگه ایه و تنبل و اهمال کارم.
سلام مریم جان
خوشحالم که تو در سن کمتری تشخیص و گرفتی. من ۳۷ساله هستم و دوماه فهمیدم که ADDدارم. و تازه علت خیلی از کارها و تصمیمات و روابطم رو فهمیدم. شناخت این موضوع، برام شبیه کشف جدیدی از زندگی، من وقتی پادکستت و شنیدم شباهت خیلی زیادی با خودم حس کردم فقط با این فرق که من با خودم خیلی حال میکردم و این و یه جور شور و شوق زندگی میدیدم و اگه به اصرار دوستم نبود پیگیری نمیکردم. ولی دارم قرص مصرف میکنم. از مصرف قرصهام بسیار راضی هستم و تغییر و کاملا به شکل محسوسی احساس میکنم. به نظرم قرص خوردن رو به هیچ وجه نباید پشت گوش انداخت.
حالا شاید به خاطر سنم یا هرچیزی، من به راحتی میتونم در مورد این موضوع با دیگران حرف بزنم و دارو بگیرم و به هیچ وجه راجع بهش حس بدی ندارم.
سلام فرزانه جان، ممنون برام نوشتی، آره واقعا می فهمم که هر چی زودتر بهتره
این شور و شوق زندگی در ما ADHD ها به شرطی که خودمون باشیم و کارایی که دوست داریم رو انجام بدیم واقعا یک قدرت شگفت انگیزه، که بقیه حتی باور نمی کنند. واقعا شور زندگی ای هست که با زندگی بزرگسالی که بقیه میشناسن فرق داره. و ما تو سن زیاد هم مثل یک بچه، میشه پر از شور و شوق زندگی باشیم.
این چیزیه که دوست دارم کسایی که ADHD دارند و تا الان به خاطر ناشناخته بودن این اتفاق بارها شکست خوردند، باورش کنند، و یادشون بمونه که زمانی که ما خودمون رو بشناسیم، تازه به این منبع انرژی بی نهایتی که توی وجودمون هست دسترسی پیدا می کنیم و میشه ابرقدرتمون. پس تو همون مرحله تشخیص گرفتن و سوگواری نمونند و بعدش شروع کنند به جستجوی مسیر متفاوت زندگی خودشون.
من خودم سال ها توی محیط ها و بین افرادی بودم که سبب شده بودند خودم بودن رو پنهان کنم ، و به خاطر همین این شور زندگانی تبدیل شده بود به افسردگی و دوری کردن از آدم ها، از بعد از که فهمیدم و مراحل درمان رو شروع کردم و خودم رو شناختم، احساس می کنم دوباره متولد شدم و یک بار دیگه شانس زندگی کردن بهم داده شده.
خیلی خوبه که به راحتی با اطرافیانت میتونی راجب به این موضوعات صحبت کنی، من هنوز هم شاید خیلی برام آسون نباشه به جز با اطرافیان نزدیک یا خانوادم. چون تا در این باره حرف بزنم، فوری میگن پس چه جوری الان اینجایی؟ ( آدم هایی که از بیرون و از دور شاهد زندگیم بودند،یشتر فکر می کنند دارم تلقین یا تظاهر می کنم یا الکی شلوغش کردم )
سلام مریم جان, من 34 سالمه و جدیدا خودم متوجه شدم علائم ADHD دارم و حتی از بچگی داشتم ولی متاسفانه اون زمان کسی زیاد آگاهی نداشت, به روانپزشک هم مراجعه کردم, یه تست کامپیوتری ازم گرفت و گفت داروی ویاس (ویوانس_ لیز دگزامفتامین) رو شروع کنم. من خیلی در مورد این دارو سرچ کردم و توی سایتای مختلف ایرانی و خارجی به کامنتای مردم برخوردم که اکثرا اونایی که کمتر از مدت زمان دو سال از این دارو مصرف میکردن خیلی راضی بودن ولی وقتی مدت استفاده زیاد میشد , دیگه براشون فایده ای نداشته یا میگفتن بدتر شدن و یا اینکه خیلی اعتیاد اور هست…..من پیش دو تا روانپزشک دیگه هم رفتم, یکیشون گفت اگر بخوای دارو اثر کنه باید هر روز بخوری, و یکی دیگه شون گفت اصلا مهم نیست و هر وقت حس میکنی نیاز داری بخور. منم فقط وقتایی که نیاز دارم به کارا و پروژه های کسل کننده انجام بدم که نیاز به تمرکز دارن, قرص رو مصرف میکنم. تاثیر خیلی شگرفی ندیدم و همچنام نمیتونستم ساعات زیادی رو به اون کار یا درس یا پروژه اختصاص بدم…نمیدونم این به خاطر این بود که هر روز و پیوسته مصرف نمیکردم ؟ ولی در کل هر روزی که قرصو میخورم روحیه م خیلی خیلیییی بهتره و شادترم و میدونم این اثر همون دوپامینه ناشی از قرصه…ولی همش نگرانم که نکنه این تشخیصا اشتباه باشه و شاید من باید قرص ضدافسردگی مصرف کنم….
و دوس دارم بدونم افرادی که این قرص رو مدت طولانی مصرف کردن ایا دچار ریزش مو شدن؟ چون بعضی جاها اینو جزو تجربیات مصرف کنندگان دیدم و چون خودم همیشه درگیر مشکل ریزشم بازم ترسیدم که قرص رو ادامه بدم….ممنون میشم اگر تجربه ای داری کمکم کنی
سلام بهارجان ممنونم که برام پیام گذاشتی. من چون تخصصی در حوزه دارو ندارم بهتره که با متخصص در این موارد مشورت کنی و نوع دارو رو فقط متخصص حرفه ای میتونه بگه.