به هرکس میگم که یک امتحان سخت دارم، میگن کاری نداره که، تو که این همه راه اومدی، اینم از پسش برمیای، یکی میگه من صبح زود بیدار میشدم و از وقتم این قدر صرفه جویی میکردم، اون یکی میگه برا تو کاری نداره که، فقط باید وقت بذاری، اون یکی میگه، تمرین میخواد دیگه. سخت نیست که برای تویی که این همه امتحان دادی تو زندگیت.

راست میگن. وقتی به گذشته خودم نگاه می کنم، معلومه که از پسش براومدم، معلومه خنگ نیستم. معلومه یک مشت درس و مشقه که باید یک مدت با برنامه ریزی زیاد بخونم.

اما یک بخش پنهانش رو هیچ کس نمی بینه. اون زمان هایی که از پسش براومدم چه بهایی براش پرداخت کردم. هزینه اش چی بود و چرا دیگه الان نباید مثل قدیم این همه فشار به این سیستم عصبی وارد کنم و تهدیدش کنم که بازی در نیار، کاری نداره که، فقط تلاش میخواد.

امتحان های این مدلی که با تهدید و فشار و زمان بندی همراهه، برای من خیلی سخته. اون قدری که تا جایی که بشه ازش فراش می کنم. یعنی اگر واضح تر بخوام مثال بزنم که شاید خنده دار به نظر برسه، من بعد از کنکور کارشناسی، همه تلاشم در دوره کارشناسی این بود که دیگه هرگز هیچ امتحان این قدر فشرده و پر استرسی توی زندگیم ندهم. پس چهارسال از همه چی زدم، که بتونم مستقیم وارد ارشد بشم و دیگه اون صحنه کنکور تکرار نشه. البته باز سر تافل مجبور شدم این کار رو انجام بدم.

نمی دونم دنیا کی به این نتیجه برسه که به هر کس متناسب با توانایی هاش فرصت بده، و همه رو از زیر تیغ یک خط کش رد نکنه. یا چطوری به بقیه بگم مسئله خنگ بودن یا نبودن نیست. نمی تونم مثل شماها توی فشار زمان دوام بیارم و همه تریگرهای درونیم فعال نشه.

ولی یک چیزی رو این روزها دائم به خودم میگم. میگم بیا و این بار به نتیجه فکر نکنیم. بلکه تمرین کنیم که چقدر حواسمون به درون خودمون هست، چقدر صدای اون پارت آسیب دیده که سال ها زیر فشار و تهدیدهای امتحان بوده رو میشنوی و ترسش رو درک می کنی و قضاوتش نمی کنی،

یا تهدیدش نمی کنی که برا تو که کاری نداره بازی در نیار. چقدر حاضری بیشتر همراهش باشی. چقدر حاضری این بار از اون ایده آل گرا بودن فاصله بگیری و به چشم یک تجربه که نتیجه اش مهم نیست، بهش نگاه کنی و نترسی از شکست،

و تلاش کنی بهترین خودت تو این شرایط باشی، نه از این بهترین خودت باش هایی که صفحه های زرد تبلیغ میکنند، این مدلی که بدونی نقطه قوتت کجاست، نقطه ضعفت کجاست، و این ها رو همین مدلی که هست بپذیری و انتظار الکی از این که شبیه بقیه بشی یا روش بقیه برات کار کنه نداشته باشی.

اگر نتیجه ای هم این امتحان برام داشته باشه، امیدوارم یک قدم نزدیک تر شدن به خودم و پذیرش خودم باشه. فارغ از این که دوستام کجای دنیان و دارن چه کار می کنن!