در پست قبلی گفتم که داستان دوره یاد بگیرید چه جوری یاد بگیرید از کجا شروع شد. توی این پست میخوایم بریم سراغ اولین قسمت این درس، و درس های مهمی رو از جناب هنرمند عزیز سالوادور دالی و دانشمند گرامی، توماس ادیسون بگیریم.

اما قبل از اون بد نیست که یه بار دیگه مرور کنیم که هدف این دوره چیه

هدف دوره یاد بگیرید چه جوری یاد بگیرید چیه ؟

یاد بگیرید که مغزتون چه جوری یاد میگیره 🙂 . در واقع به طور کامل تر این دوره هدف های زیر رو دنبال می کنه.

  • این دوره میخواد به شما کمک کنه تا دیدگاهتون نسبت به یادگیری تغییر کنه

 

  • روش های جدیدی برای ارتقای مهارت های و روش های یادگیری بهتون یاد میده

 

  • احساس خستگی و ناامیدیتون رو کمتر میکنه.

 

  • آسون ترین و موثرترین شیوه های یادگیری رو یاد می گیرید.

 

  • می فهمید از چه راه هایی تمرکزتون رو تقویت کنید.

 

  • می فهمید که کجاها خودتون رو گول زدید که این موضوع رو یاد گرفتید.

 

خلاصه با یک رویکرد ساده و کاربردی، یادگیریتون رو تقویت می کنید.

این ایده ها روی هر درسی قابل پیاده سازیه.

اگر هر کدوم از این کاربردها براتون جالبه، پس به این سلسله درس ها خوش اومدید.:)

 

این روش ها بر اساس تحقیقات معتبر در زمینه علوم اعصاب و علوم شناختی و همین طور نظر چندین استاد و متخصص پیشرو در حوزه یادگیری است.

 

خب بریم سراغ اولین قسمت درس یاد بگیرید چه جوری یاد بگیرید

 

روش متمرکز یا روش پراکنده

 

اگه نتونید یه موضوع رو یاد بگیرید چه کار می کنید، زامبی ها کلشون رو می کوبند به دیوار، اما شما لازم نیست درد بکشین، اگه فقط کمی از مغز و کارکردهاشون بدونید، می تونید آسون تر یاد بگیرید و کمتر ناامید بشید.

پژوهشگرها فهمیدند که ما دو روش کاملا متفاوت برای فکر کردن داریم.

اولی، روش متمرکز یا Focused هست، و بعدی، روش پراکنده یا diffuse

روش متمرکز، از اسمش معلومه، وقتیه که عمیقا روی یک مسئله تمرکز می کنید. روشیه که همه مون باهش آشناییم.

اما احتمالا در مورد روش پراکنده زیاد چیزی نشنیدید، با این که تجربه اش کردید.

 

روش پراکنده

 

این شیوه با وضعیت در حال استراحت نورون‌ها مرتبطه.

برای این که تفاوت این دو حالت رو بهتر متوجه بشید، اون رو با بازی پین بال مقایسه می کنیم.

یادتون باشه که استفاده از استعاره ها و قیاس و تشابه، روش موثری برای یادگیری مطالب جدید هستند. ( بعدا روی این مفصل بحث می کنیم)

فرض کنید مغرتون مثل صفحه  بازی پین پاله ( این بازی قبلا از بازی های محبوب ویندوز بود، یادش بخیر) ، توی بازی پین‌بال باید پیستون رو بکشید و رها کنید ، توپ شروع به حرکت می‌کنه، به موانع لاستیکی برخورد می‌کنه و  و این جوری امتیاز می‌گیرید.

 

یادگیری - روش فکر کردن

 

مدل  متمرکز، وقتیه که توپ توی یک مسیر آشنا، خیلی روون حرکت می کنه،

مسیرش از قبل مشخصه چون با مسئله آشنا هستید.

اما روش پراکنده ، وقتیه که توپ میخوره به مانع های دور ، و یک مسیر پرپیچ و خم رو توی ذهنتون طی می کنه، این روش کی اتفاق می افته؟

وقتی که به مسئله ها از یه زاویه دیگه نگاه کنید، یا سعی کنید جنبه های دیگه ای از اون ها رو کشف کنید. یا مسئله براتون جدید باشه.

الگوی پیش فرض توی ذهنتون ندارید. توی روش پراکنده، ارتباطات نورونی جدیدی توی مغز شکل میگیره.

عکس زیر دید خوبی نسبت به تفاوت این دو مدل بهتون میده.

 

یادگیری - روش فکر کردن

 

تا جایی که عصب شناس ها میدونند، شما یا در حالت تفکر پراکنده هستید، یا در حالت تفکر متمرکز. به نظر می رسه که نمی تونید همزمان در هر دو حالت باشید.

 

خلاقیت به شیوه سالوادور دالی

 

برای مثال در مورد این دو روش می ریم سراغ آدم های مشهور در تاریخ

 

تصویر بالا عکس سالوادور دالی، نقاش مشهور سورئالیست قرن 20 امه.

دالی یک تکنیک جالب داشت. که در رسیدن به ایده‌های نقاشی‌های سورئالیستی خلاقانه‌اش به او کمک می‌‌‌‌‌‌‌کرد.

روی صندلی استراحت می‌کرد و ذهنش را رها می‌کرد، و همچنان به صورت مبهم درباره چیزی که

قبلا رویش تمرکز کرده بود فکر می‌‌‌‌‌‌‌کرد یک کلید توی دستش داشت که اون رو  بالای سطح زمین آویزون نگه می‌‌‌‌‌‌‌داشت.

در حالی که در رویاهایش فرو می‌‌‌‌‌‌‌رفت و خوابش می‌‌‌‌‌‌‌برد، کلید از دستش می‌‌‌‌‌‌‌افتاد و بنگ!

صدای افتادن کلید او رو، دقیقا به موقع، بیدار می‌‌‌‌‌‌‌کرد تا بتونه ارتباطات و ایده‌های پراکنده در ذهنش رو جمع‌آوری کنه.

سپس با ارتباطاتی که در حالت پراکنده ساخته بود به حالت متمرکز بر می گشت.

حالا ممکنه بگید، خب، این روش ها برای هنرمندان خوبه، چه ربطی به روش‌های تفکر علمی یا ریاضی دارد؟

 

ادیسون و اکتشافاتِ ناب

 

جناب آقای توماس ادیسون هم ظاهرا از همین روش استفاده می کرد.

 

یادگیری - روش فکر کردن

 

بر اساس افسانه‌ها، ادیسون  روی صندلی‌اش ، با یک بلبرینگ در دست ، استراحت می کرد.

ادیسون اجازه می‌‌‌‌‌‌‌داد که ذهنش آزادانه پرواز کنه.

در واقع هدفش این بود که ذهنش با آرامش بیشتر بره سراغ موضوعی که قبلش روی اون تمرکز کرده بود.

وقتی ادیسون خوابش می‌برد، بلبرینگ می‌افتاد و بنگ !

دقیقا مثل شرایط دالی.  این ادیسون رو بیدار می‌کرد تا او ایده های حالت پراکنده رو به حالت متمرکز ببره.

البته حالا از فردا لازم نیست ، هر درسی خواستید بخونید، جای درس خوندن برید با کلید توی دستتون بخوابید که راه حل از آسمون نازل بشه 🙂

اگر هم خواستید این روش ها رو امتحان کنید، مطمئن بشید که قبلش مثل اون ها تلاشتون رو کردید. خلاصه میون بر نزنید و فقط قسمت خوابیدنش رو یاد بگیرید.

بنابراین خلاصه این درس اینه که وقتی شما در حال یاد‌گیری چیز جدیدی هستید، به ویژه چیزی که کمی سخت‌تره ، ذهنتون نیاز داره که بتواند بین دو حالت یادگیری در نوسان باشه.

این جوری می تونید یادگیری موثری داشته باشید.

این فرآیند شبیه عضله سازی از طریق بلند کردن وزنه است.

نمی‌تونید برای رقابت در مسابقه وزنه برداری تا روز قبل از مسابقه صبر کنید و کل اون روز رو به شدت تمرین کنید.

این روش شدنی نیست. برای به‌دست آوردن ساختار عضلانی  لازمه که هر روز کمی تمرین کنید، و اجازه بدید

که عضلاتتون به تدریج رشد کنه.

ساختن ارتباطات عصبی توی مغز هم، مثل عضله سازیه

لازمه که هر روز کمی تمرین کنید، و اجازه بدهید که به تدریج ساختار عصبی ایجاد بشه تا کم کم روی اون، افکارتون رو پی ریزی کنید.

 

پس به طور خلاصه

 

  • یاد گرفتیم که استعاره (metaphor)  ، تکنیک قدرتمندی برای یادگیری به شمار میره.

 

  • یاد گرفتیم که چه جوری دو حالت فکری مغز، ، حالت متمرکز و حالت پراکنده، به ما کمک می کنه که بیاموزیم.

 

  • یاد گرفتیم که فرا گرفتن یه درس یا مهارت سخت زمان بره.

 

  • مغز شما نیاز داره هنگام  فهمیدن و جذب مطلب جدید روش‌های یادگیری خودش رو مرتب عوض کنه.

 

پس با قدرت آماده می شیم که بریم سراغ قسمت های بعدی

پیش به سوی فتح دنیای یادگیری