از یک متخصص کمک بگیرید

متخصصی که باهتون همدلی کافی در این زمینه داشته باشه. کسی که با صداقت بپذیره ADHD واقعیه، و فقط یک اختلال نیست که در موردش یک مشت اطلاعات تخصصی داره و فقط یک سری کلمه قلبمه سلمبه تحویلتون میده.

متخصص احتمالا این دو تا رو بهتون یادآوری می کنه.

  • ورزش

من هر چی بگم کم گفتم! از اون چیزاییه که تا امتحان نکنید اثر شگفت انگیزش رو باور نمی کنید. حتی شده برای 5 دقیقه با شدت بالا (HIT Excercise)

  • تغذیه

در مورد تغذیه  توصیه می کنند که غذاهای پروتئینی بیشتری بخوریم و شکر کمتری مصرف کنیم.

مصرف زینک ، آهن ، منیزیم و امگا 3 هم تا جایی که در مقاله ها هست میتونه تاثیر مثبتی روی عملکردمون بگذاره. ( چقدر و به طور دقیقش رو نمی دونم. )

 

نسبت به خودتون کمتر سخت بگیرید.

ماها بزرگترین دشمن خودمونیم، حتی به بقیه هم اجازه نمی دیم ازمون تعریف کنند، یا حتی تعریف هم بکنند باور نمی کنیم.

آسونه ! عمراااا، چالش هر روز و هر شب و هر ساعته.

اگه نمی تونیم :

از آدمایی که آدم های امن اطرافمون هستند کمک بگیریم، ازشون بخوایم نقاط مثبت ما رو بهمون بگن. برای خودمون اینا رو بنویسیم . ( چون به سرعت فراموش می کنیم. )

یا مثلا یک فایل از کارهایی که از انجام دادنش خوشحال بودید یا دستاورد براتون به حساب میومده، درست کنید. وقت هایی که دارید همه خودتون رو زیر سوال میبرید یک سری به این فایل بزنید.

 

به خودتون باور داشته باشید (Believe in yourself )

یک آهنگی که موقع دویدن گوش میدم ، این آهنگه که میگه enough is enough، بعد به خودم یادآوری می کنم که

I am who I am

جمله بالا رو به فارسی خیلی سخت نوشتم، چون نمی دونم به فارسی چرا خیلی دوستش ندارم و شعارگونه میشه، ولی تو انگلیسی دقیقا همون حسی رو منتقل می کنه که باید.

میدونم سخته، اونم اگر که دیر فهمیدید، و این همه سال مورد مواخذه و سرزنش اطرفیان بودید برای کارهای عجیب غریبی که می کردید، و خیلی از شیوه های متفاوت زندگیتون که شبیه بقیه نبوده. اما این مسیر رو شروع کنید.

 

هیچ وقت تنهایی نگران نباشید. (never worry alone)

خیلی خب، نگرانید، با یکی این ها رو در میون بگذارید، یک نفر که بهش اعتماد دارید

اگه از نزدیکانتون چنین فردی رو سراغ ندارید، با مشاور یا تراپیست. اینم نشد، صدای خودتون رو ضبط  کنید و بهش گوش کنید. اینم نشد برای خودتون بنویسید.

نمی دونید چه اثر شگرفی داره، وقتی که این نگرانی رو با کلمه ها بلند بیان می کنید و بعد کلمه های منفی قدرتشون رو از دست می دهند.

این نگرانی ها تا وقتی تو این ذهن در هم و برهم دارند رژه می رن، شبیه یک ارتش بزرگ می مونند که بهت حمله ور شدن. سر و صداشون خیلی زیاده. ولی وقتی به کلمه تبدیل میشن، اون ترس و اضطراب عجیب، متعادل میشه.

به خصوص  که اگر با یک آدم عاقل و با میزان شعور کافی مشورت کنیم، این نگرانی ها تا حد خوبی متعادل میشه و به واقعیت نزدیک میشه.

 

روی اشتیاقتون (Passion )   تمرکز کنید.

هر کس برای خودش یک چیزی داره که نسبت بهش شور و ذوق داره، ماها این رو خیلی بیشتر داریم. یعنی خیلی مهمه که حتما روی چیزی تمرکز کنیم که قلبمون براش می تپه، و باهش حالمون خوبه.

می دونم که خیلی آدم ها نمی تونند کارشون یا شغلشون رو عوض کنند. اما میتونید برای خودتون پروژه های شخصی کوچیک شروع کنید.

( مثلا همه اینایی که دارم مینویسم از من وقت زیادی میگیره اما حالا که مطمئنم اینا به درد خیلی ها میخوره، شور و شوق عمیقی دارم تا زودتر برسونم به دست همه کسایی که منتظرند تا این ها را از زبون یک نفر دیگه بشنوند و مطمئن بشن که توی این راه  تنها نیستند. )

 

ADHD رو به ابرقدرتون تبدیل کنید

خیلی از آدم ها هستند که وقتی از ADHD حرف می زنند، روی جنبه منفیش تاکید می کنند. و کم کم باور می کنند که خب ما اختلال داریم پس نمی تونیم موفق باشیم یا مثل بقیه خوشحال و خندان باشیم یا هر جمله دیگه ای.

من خودم خیلی با سخنرانی انگیزشی مشکل دارم. نمی خوام سخنرانی کنم و بگم که هیچی نیست و این همش مثبته.

نه نیست. کلی دردسر داره. هر بار تو مسیر شناخت خودت با کلی سنگریزه و گاهی حتی صخره تو این مسیر مواجه میشی. خیلی وقت ها میتونه حالت خوب نباشه.

ولی اون سمتشم اینه که یادمون نره که مغز قابلیت تغییر داره و این سرنوشت محتوم ناامید کننده ما نیست.

ما هم قابلیت هایی داریم که بقیه ندارند. مهمه که اول ازشون آگاه بشیم و بعد یادبگیریم چطور ازش استفاده کنیم.

 

از انرژیتون درست استفاده کنید.

ماها انرژی خیلی زیادی داریم.

من قبلا این رو نمی دوستم، چون همون جوری که توی پادکست هم توضیح میدادم از نظر فیزیکی خیلی فعال نبودم. ( شاید چون نسبت به بقیه خیلی توی فعالیت های ورزشی ضعیف تر بودم. )

انرژیم رو چه جوری تخلیه می کردم ؟ به بدترین شیوه های ممکن. مثلا تو عالم بچگی میرفتم با خواهرم دعوا راه می انداختم سر چیزای الکی و خب قشنگ انرژیم تخلیه میشد :دی

ولی خب راه های بهتری هم برای این ماجرا وجود داره، مثل پیاده روی طولانی و تند، دویدن، رقصیدن، بازی های گروهی یا نمی دونم هر فعالیتی که فکر می کنید که دارین اون انرژی عظیم و عجیبی که در شما ذخیره شده رو منقل می کنید به یک فعالیت مثبت.

واقعا یک شمشیر دولبه است این انرژی عجیب و غریب، میتونه مثل یک زلزله ناگهانی همه چیز رو خراب کنه، میتونه مثل یک شرشر بارون بهاری حال آدم رو خوب کنه . از لبه خوبش استفاده کنیم.

 

پ.ن 1  : این متن رو خیلی سریع از روی این ویدئو نوشتم و یک سری اطلاعات و تجربه شخصی بهش اضافه کردم، اگر انگلیسیتون خوبه که همون ویدئو رو ببینید. اگر نه متن دست و پا شکسته و پر از غلط من رو قبول کنید. پستش کردم چون اگر بخوام سخت بگیرم مثل همیشه زندگیم، این مسیر شروع نمیشه و من هم از ادامه دادن دلسرد میشم.

 

پ. ن 2 : آهنگی که بالا گفتم  در مورد نسلیه که نادیده گرفته شده،  این آهنگ یک بخش داره که خیلی باهش همذات پنداری می کنم که میگه ما مشکلاتی بودم که باید حل میشدیم.

آدم های مشابه من خیلی وقت ها به چشم یک مشکل دیده شدند که باید حل بشند نه این که پذیرفته بشن و این خیلی دردناکه. حالا که فهمیدیم، کسی بهمون کمک می کنه ؟

احتمالش زیاد نیست. مثلا یک نفر زیرپادکست من نوشته بود به نظر من این خانم ADHD نداره ( واقعا جای تعجب داره که یک نفر احساس می کنه اطلاعات تخصصیش این قدر زیاده)

پس انرژیمون رو بگذاریم روی بهتر کردن توانمندی ها و شناخت خومون و خیلی از اطرافیان توقعی نداشته باشیم. و تا جایی که میشه آدم های مثبتی رو پیدا کنیم که احساس تنهایی که این همه سال با خودمون داشتیم رو کمتر کنند.

We are problems that want to be solved We are children that need to be loved